English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6884 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
national demand U تقاضای ملی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
national U در سطح ملی
national U شهروند
national U تبعه
national U وابسته به قوم یاملتی
national U قومی
national U ملی
national output U تولید ملی
national finance U مالیه ملی
national flag U پرچم ملی
national guard U گارد ملی
national highway U شاهراه
national highway U راه اصلی
national income U درامد ملی
national service U خدمت نظام وظیفه
national mourning U سوگواری ملی
national reserve U پاستگاه ملی
national debt U قرض ملی
national salute U احترام به پرچم ملی
national salute U شلیک 12 توپ به احترام پرچم ملی
national saving U پس انداز ملی
national security U امنیت ملی
national sovereignty U حاکمیت ملی
national spending U مخارج ملی
national state U دولت ملی
national strategy U استراتژی ملی
national strategy U مجموعه تدابیر سیاسی اقتصادی اجتماعی و نظامی ملی
national supply U عرضه ملی
national reserve U اندوختگاه ملی
national programs U برنامههای ملی
national infrastructure U سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
national investment U سرمایه گذاری ملی
national loan U وام ملی
national round U مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و42 تیر از05 متری با تیر وکمان
national government U ائتلافدولت
national objectives U هدفهای ملی
national product U تولید ملی
national plan U برنامه ملی
national planning U برنامه ریزی ملی
national policy U خط مشی ملی
national policy U سیاست ملی
national pride U شعوبیه
national wealth U ثروت ملی
national expenditures U مخارج ملی
foreign national U تبعه خارجی
national debt U قرضه ملی
national debt U بدهی ملی
national capital U سرمایه ملی
national defence U دفاع ملی
national defence U پدافند ملی
national defense U دفاع ملی
national culture U فرهنگ ملی
national convention U مجمع ملی
national component U هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
national command U یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
national budget U بودجه ملی
national bank U بانک ملی
national asset U دارائی ملی
national assembly U مجلس ملی
national accounting U حسابداری ملی
local national U اهل محل
national consumption U مصرف ملی
national economy U اقتصاد ملی
national dividend U سود سهام ملی
national ensign U پرچم ملی که روی کشتی نصب میشود
national park U باغ ملی
national parks U باغ ملی
national insurance U بیمه ملی
national insurance U بیمه اجتماعی
national anthems U سرود ملی
national anthem U سرود ملی
local national U سکنه محلی
national defense U دفاع در سطح ملی
foreign national U ملیت خارجی
national expenditures U هزینههای ملی
national service U خدمت ملی
national debt burden U بار قرضه ملی
net national income U درامد خالص ملی
national balance sheet U ترازنامه ملی
national consulative assembly U مجلس شورای ملی
gross national income U درامد ناخالص ملی
ministry of national economy U وزارت اقتصاد ملی
national net income U درامد خالص ملی
ministry of national defence U وزارت پدافند ملی
national income analysis U تحلیل درامد ملی
national money income U درامد ملی پولی
gross national quality U کیفیت ناخالص ملی
national economic budget U بودجه اقتصادی ملی
front de liberation national U جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
front de liberation national U فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
national income determination U تعیین درامد ملی
drawen on the national bank U عهده بانک ملی
the national consultative assembly U مجلس شورای ملی
member of the national team U عضو تیم ملی
men's national round U مسابقه مردان در سطح ملی با 84 تیر از 08 متری و 42تیر از 06 متری با تیر وکمان
ministry of national defence U وزارت دفاع ملی
net national product U محصول خالص ملی
real national income U درامد ملی به قیمت ثابت
army national guard U گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
gross national expenditure U هزینه ناخالص ملی
gross national product U تولید ناخالص ملی
gross national product U تولیدناویژه قیمت تولید یک کالا دربازار خاص فرف یک سال مالی
gross national product U محصول ناخالص ملی
national broadcasting network U شبکهجهانیپخشبرنامه
National Health Service U سیستمتفمینسلامتعمومی
real national income U درامد ملی واقعی
national crime information center U شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
To squander tyhe national wealth. U ثروت ملی را آتش زدن (برباد دادن )
nominal gross national product U محصول ناخالص ملی اسمی
real gross national product U تولید ناخالص ملی واقعی
National Center for Supercomputing Applications U سازمانی که معرفی و ایجاد شبکه جهان گستر را توسط جستجوگر Moscuic Web انجام میدهد
american national standards institute U سازمانی که استانداردهای نرم افزاری و کامپیوتری از قبیل استانداردهای شبکه و زبانهای سطح بالا را مشخص میکند
american national red cross U نشان صلیب سرخ امریکا
american national standards institute U موسسه ملی استانداردهای امریکا
national educational computing conferenc U جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
national computer graphics association U انجمن ملی گرافیک کامپیوتری
potential gross national product U تولید ناخالص ملی بالقوه
demand U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U نیاز
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand U تقاضا برای انجام چیزی
demand U خواستارشدن
demand U تقاضای خرید کالا
demand U طلب
demand U تقاضا کردن تقاضا
demand U مطالبه کردن
demand U تقاضا
demand U خواست
demand U درخواست کردن
demand U تقاضا کردن
demand U نیاز احتیاج
demand U درخواست
demand U مطالبه تقاضا کردن
demand U مطالبه
demand U درخواست مطالبه
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
on demand U عندالمطالبه
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
to be in demand U طالب داشتن
demand U احتیاج
on demand U بنا به تقاضا
demand U نیاز
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
quantity of demand U مقدار تقاضا
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
peak demand U حداکثر تقاضا
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
supply and demand U عرضه و تقاضا
information on demand U اطلاعات با تقاضا
to make a demand on somebody U مطالبه کردن از کسی
peak demand U بیشترین تقاضا
within three days of demand U در طی سه روز پس از تقاضا
To demand ones right. To get ones due. U حق کسی را خواستن ( گرفتن )
we demand p in our contract U ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
total demand U تقاضای کل
to meet a demand U تقاضایی را براوردن
offer and demand U عرضه و تقاضا
demand surface U سطح تقاضا
demand paging U صفحه بندی تقاضا
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
demand paging U در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
demand note U چک تمسک
demand note U سفته
demand note U مطالبه نامه
demand meter U تقاضاسنج
demand management U مدیریت تقاضا
demand function U تابع تقاضا
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
demand pattern U الگوی تقاضا
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
demand side U طرف تقاضا
demand side U ستون تقاضا
demand shift U تغییر تقاضا
demand shift U انتقال تقاضا
demand shift U جابجائی تقاضا
demand schedule U جدول تقاضا
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
demand satisfaction U تحویل درخواستها
demand report U گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
demand forecast U پیش بینی تقاضا
demand for payment U تقاضای پرداخت
demand curve U منحنی تقاضا
demand code U شماره رمزبرگ درخواست
demand code U رمز درخواست
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
demand accommodation U تعدیل درخواستها
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
composite demand U تقاضای مرکب
complementary demand U تقاضای تکمیلی
complementary demand U تقاضای مکمل
change in demand U تغییر تقاضا
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
demand deposit U سپرده دیداری
money demand U تقاضا برای پول
Recent search history Forum search
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
2مقررات و دستورالعمل‌هاي مربوط به كنترل فضاي كشور
0However, realizing global synergies is often less an opportunity than a competitive demand.
0who designed a distributed p۲p system able to break the logjam of bits waiting to transmit movies and TV on demand
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com